مصوب 1307/02/18 مجلس شورای ملی با اصلاحات و الحاقات بعدی
❯ مقدمه - در انتشار و آثار و اجرای قوانین به طور عموم
مقررات عهودی که بر طبق قانون اساسی بین دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد در حکم قانون است.
قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نمودهاند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.
❯ کتاب اول - در بیان اموال و مالکیت به طور کلی
❯ باب اول - در بیان انواع اموال
مطلق اشجار و شاخههای آن و نهال و قلمه مادام که بریده یا کنده نشده است غیرمنقول است.
اشیائی که نقل آن از محلی به محل دیگر ممکن باشد بدون اینکه به خود یا محل آن خرابی وارد آید منقول است.
❯ فصل سوم - در اموالی که مالک خاص ندارد
استفاده از اموالی که مالک خاص ندارد مطابق قوانین مربوطه به آنها خواهد بود.
هیچکس نمیتواند طرق و شوارع عامه و کوچههایی را که آخر آنها مسدود نیست تملک نماید.
اموال مجهول المالک با اذن حاکم یا ماذون از قبل او به مصارف فقرا میرسد.
❯ باب دوم - در حقوق مختلفه که برای اشخاص نسبت به اموال است
هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.
هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمیتوان بیرون کرد مگر به حکم قانون.
نتایج حیوانات در ملکیت تابع مادر است و هر کس مالک مادر شد مالک نتایج آن هم خواهد شد.
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
تصرفی که ثابت شود ناشی از سبب مملک یا ناقل قانونی نبوده معتبر نخواهد بود.
❯ مبحث اول - در عمری و رقبی و سکنی
رقبی حق انتفاعی است که از طرف مالک برای مدت معینی برقرار میگردد.
منتفع باید از مالی که موضوع حق انتفاع است سوء استفاده نکرده و در حفاظت آن تعدی یا تفریط ننماید.
اگر مالی که موضوع حق انتفاع است بدون تعدی یا تفریط منتفع تلف شود مشارالیه مسئول آن نخواهد بود.
حق انتفاع در موارد ذیل زایل میشود:
1- در صورت انقضاء مدت
2- در صورت تلف شدن مالی که موضوع انتفاع است
سایر کیفیات انتفاع از مال دیگری به نحوی خواهد بود که مالک قرار داده یا عرف و عادت اقتضاء بنماید.
واقف باید مالک مالی باشد که وقف میکند و به علاوه دارای اهلیتی باشد که در معاملات معتبر است.
اگر واقف عین موقوفه را به تصرف وقف ندهد وقف محقق نمیشود و هر وقت به قبض داد وقف تحقق پیدا میکند.
در قبض فوریت شرط نیست بلکه مادامی که واقف رجوع از وقف نکرده است هر وقت قبض بدهد وقف تمام میشود.
صحت وقفی که به علت اضرار دُیّانِ واقف واقع شده باشد منوط به اجازه دُیّان است.
اگر وقف بر موجود و معدوم معاً واقع شود نسبت به سهم موجود صحیح و نسبت به سهم معدوم باطل است.
در وقف بر مصالح عامه اگر خود واقف نیز مصداق موقوفعلیهم واقع شود میتواند منتفع گردد.
واقف میتواند بر متولی ناظر قرار دهد که اعمال متولی به تصویب یا اطلاع او باشد.
اگر واقف وصف مخصوصی را در شخص متولی شرط کرده باشد و متولی فاقد آن وصف گردد منعزل میشود.
در اوقاف عامه که متولی معین نداشته باشد، اداره موقوفه طبق نظر ولی فقیه خواهد بود.
عین موقوفه در مورد جواز بیع به اقرب به غرض واقف تبدیل میشود.
❯ مبحث سوم - در حق انتفاع از مباحات
هر کس میتواند با رعایت قوانین و نظامات راجعه به هر یک از مباحات از آنها استفاده نماید.
❯ فصل سوم - در حق ارتفاق نسبت به ملک غیر و در احکام و آثار املاک نسبت به املاک مجاور
❯ مبحث اول - در حق ارتفاق نسبت به ملک غیر
❯ مبحث دوم - در احکام و آثار املاک نسبت به املاک مجاور
بنا بهطور ترصیف و وضع سرتیر از جمله قرائن است که دلالت بر تصرف و اختصاص میکنند.
پله فوقانی ملک صاحب طبقه فوقانی محسوب است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
درخت و حفیره و نحو آنها که فاصل مابین املاک باشد در حکم دیوار مابین خواهد بود.
حریم مقداری از اراضی اطراف ملک و قنات و نهر و امثال آن است که برای کمال انتفاع از آن ضرورت دارد.
❯ قسمت اول - در احیای اراضی موات و حیازت اشیای مباحه
❯ باب اول - در احیای اراضی موات و مباحه
هر کس از اراضی موات و مباحه قسمتی را به قصد تملک احیاء کند مالک آن قسمت میشود.
احیاءکننده باید قوانین دیگر مربوطه به این موضوع را از هر حیث رعایت نماید.
مقصود از حیازت تصرف و وضع ید است یا مهیا کردن وسایل تصرف و استیلا.
هر کس مال مباحی را با رعایت قوانین مربوطه به آن حیازت کند مالک آن میشود.
کسی نمیتواند از ملک غیر آب به ملک خود ببرد بدون اذن مالک اگرچه راه دیگری نداشته باشد.
معدنی که در زمین کسی واقع شده باشد ملک صاحب زمین است و استخراج آن تابع قوانین مخصوصه خواهد بود.
❯ باب چهارم - در اشیای پیداشده و حیوانات ضاله
اگر مال پیدا شده در زمان تعریف بدون تقصیر پیداکننده تلف شود مشارالیه ضامن نخواهد بود.
دفینه مالی است که در زمین یا بنائی دفن شده و بر حسب اتفاق و تصادف پیدا میشود.
دفینه که مالک آن معلوم نباشد ملک کسی است که آن را پیدا کرده است.
مالی که در دریا غرق شده و مالک از آن اعراض کرده است مال کسی است که آن را بیرون بیاورد.
شکار حیوانات اهلی و حیوانات دیگری که علامت مالکیت در آن باشد موجب تملک نمیشود.
مقررات دیگر راجع به شکار به موجب نظامات مخصوصه معین خواهد شد.
❯ قسمت دوم - در عقود و معاملات و الزامات
❯ باب اول - در عقود و تعهدات به طور کلی
❯ فصل اول - در اقسام عقود و معاملات
عقود و معاملات به اقسام ذیل منقسم میشوند: لازم، جایز، خیاری، منجز و معلق.
عقد لازم آن است که هیچ یک از طرفین معامله حق فسخ آن را نداشته باشد مگر در موارد معینه.
عقد جایز آن است که هر یک از طرفین بتواند هر وقتی بخواهد فسخ کند.
عقد ممکن است نسبت به یک طرف لازم باشد و نسبت به طرف دیگر جایز.
عقد خیاری آن است که برای طرفین یا یکی از آنها یا برای ثالثی اختیار فسخ باشد.
عقد منجز آن است که تاثیر آن بر حسب انشاء موقوف به امر دیگری نباشد والا معلق خواهد بود.
❯ فصل دوم - در شرایط اساسی برای صحت معامله
❯ مبحث اول - در قصد طرفین و رضای آنها
عقد محقق میشود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند.
در مواردی که برای طرفین یا یکی از آنها تلفظ ممکن نباشد اشاره که مبین قصد و رضا باشد کافی خواهد بود.
اگر کسی در حال مستی یا بیهوشی یا در خواب معامله نماید آن معامله به واسطه فقدان قصد باطل است.
در صورتی که ثمن یا مثمن معامله، عین متعلق به غیر باشد، آن معامله برای صاحب عین خواهد بود.
اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که مربوط به خود موضوع معامله باشد.
اکراه موجب عدم نفوذ معامله است اگرچه از طرف شخص خارجی غیر از متعاملین واقع شود.
اگر کسی در نتیجه اضطرار اقدام به معامله کند مکره محسوب نشده و معامله اضطراری معتبر خواهد بود.
ملزم شدن شخص به انشاء معامله به حکم مقامات صالحه قانونی اکراه محسوب نمیشود.
مجرد خوف از کسی بدون آنکه از طرف آن کس تهدیدی شده باشد اکراه محسوب نمیشود.
برای اینکه متعاملین اهل محسوب شوند باید بالغ و عاقل و رشید باشند.
معامله با اشخاصی که بالغ یا عاقل یا رشید نیستند به واسطه عدم اهلیت باطل است.
مورد معامله باید مال یا عملی باشد که هر یک از متعاملین تعهد تسلیم یا ایفاء آن را میکنند.
مورد معامله باید مالیت داشته و متضمن منفعت عقلائی مشروع باشد.
مورد معامله باید مبهم نباشد مگر در موارد خاصه که علم اجمالی به آن کافی است.
در معامله لازم نیست که جهت آن تصریح شود ولی اگر تصریح شده باشد باید مشروع باشد والا معامله باطل است.
هر گاه معلوم شود که معامله با قصد فرار از دین به طور صوری انجام شده آن معامله باطل است.
هر معامله که واقع شده باشد محمول بر صحت است مگر اینکه فساد آن معلوم شود.
متعارف بودن امری در عرف و عادت به طوری که عقد بدون تصریح هم منصرف آن باشد به منزله ذکر در عقد است.
❯ مبحث دوم - در خسارات حاصله از عدم اجرای تعهدات
❯ مبحث سوم - در اثر عقود نسبت به اشخاص ثالث
معاملات و عقود فقط درباره طرفین متعاملین و قائم مقام قانونی آنها موثر است مگر در مورد ماده 196.
❯ فصل چهارم - در بیان شرایطی که در ضمن عقد میشود
شرط نتیجه، در صورتی که حصول آن نتیجه موقوف به سبب خاصی نباشد آن نتیجه به نفس اشتراط حاصل میشود.
اسقاط حق حاصل از شرط ممکن است به لفظ باشد یا به فعل، یعنی عملی که دلالت بر اسقاط شرط نماید.
❯ فصل پنجم - در معاملاتی که موضوع آن مال غیر است یا معاملات فضولی
اجازه مالک نسبت به معامله فضولی حاصل میشود به لفظ یا فعلی که دلالت بر امضاء عقد نماید.
اجازه در صورتی موثر است که مسبوق به رد نباشد والا اثری ندارد.
رد معامله فضولی حاصل میشود به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر عدم رضای به آن نماید.
در معامله فضولی اگر مالک قبل از اجازه یا رد فوت نماید اجازه یا رد با وارث است.
در مورد ماده قبل مشتری حق دارد که برای استرداد ثمن عیناً یا مثلاً یا قیمتاً به بایع فضولی رجوع کند.
انجام فعلی در صورتی که مباشرت شخص متعهد شرط شده باشد به وسیله دیگری ممکن نیست مگر با رضایت متعهدله.
دین باید به شخص داین یا به کسی که از طرف او وکالت دارد تادیه گردد یا به کسی که قانونا حق قبض دارد.
تادیه به غیر اشخاص مذکور در ماده فوق وقتی صحیح است که داین راضی شود.
اگر متعهدله اهلیت قبض نداشته باشد تادیه در وجه او معتبر نخواهد بود.
مدیون نمیتواند مالی را که از طرف حاکم ممنوع از تصرف در آن شده است در مقام وفای به عهده تادیه نماید.
اگر کسی به یک نفر دیون متعدده داشته باشد تشخیص اینکه تادیه از بابت کدام دین است با مدیون میباشد.
بعد از معامله طرفین میتوانند به تراضی آن را اقاله و تفاسخ کنند.
اقاله به هر لفظ یا فعلی واقع میشود که دلالت بر بهم زدن معامله کند.
موضوع اقاله ممکن است تمام معامله واقع شود یا فقط مقداری از مورد آن.
ابراء عبارت از این است که داین از حق خود به اختیار صرفنظر نماید.
ابراء وقتی موجب سقوط تعهد میشود که متعهدله برای ابراء اهلیت داشته باشد.
اگر بعد از ضمان مضمونله به مضمونعنه مدیون شود موجب فراغ ذمه ضامن نخواهد شد.
❯ مبحث ششم - مالکیت مافیالذمه
❯ باب دوم - در الزاماتی که بدون قرارداد حاصل میشود
کسی که عمداً یا اشتباهاً چیزی را که مستحق نبوده است دریافت کند ملزم است آن را به مالک تسلیم کند.
امور ذیل موجب ضمان قهری است:
1) غصب و آنچه که در حکم غصب است
2) اتلاف
3) تسبیب
4) استیفاء
غصب استیلاء بر حق غیر است به نحو عدوان. اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است.
❯ باب سوم - در عقود معینه مختلفه
بیع فضولی نافذ نیست مگر بعد از اجازه مالک به طوری که در معاملات فضولی مذکور است.
هرگاه دخول شیء در مبیع عرفاً مشکوک باشد آن شیء داخل در بیع نخواهد بود مگر آن که تصریح شده باشد.
هر چیزی که فروش آن مستقلاً جایز است استثناء آن از مبیع نیز جایز است.
اگر در بیع عین معین معلوم شود که مبیع وجود نداشته بیع باطل است.
❯ فقره اول - در ملکیت مبیع و ثمن
تسلیم به اختلاف مبیع به کیفیات مختلفه است و باید به نحوی باشد که عرفاً آن را تسلیم گویند.
در بیعی که موقوف به اجازه مالک است قدرت بر تسلیم در زمان اجازه معتبر است.
اگر مبیع قبلا در تصرف مشتری بوده باشد محتاج به قبض جدید نیست و همچنین است در ثمن.
در حصول قبض اذن بایع شرط نیست و مشتری میتواند مبیع را بدون اذن قبض کند.
در صورت تاخیر در تسلیم مبیع یا ثمن ممتنع اجبار به تسلیم میشود.
تسلیم باید شامل آن چیزی هم باشد که اجزاء و توابع مبیع شمرده میشود.
اگر قبل از تسلیم در مبیع نقصی حاصل شود مشتری حق خواهد داشت که معامله را فسخ نماید.
راجع به زیادتی که از عمل مشتری در مبیع حاصل شده باشد مقررات ماده 314 مجری خواهد بود.
مشتری باید ثمن را در موعد و در محل و بر طبق شرایطی که در عقد بیع مقرر شده است تادیه نماید.
❯ مبحث پنجم - در خیارات و احکام راجعه به آن
هر یک از متبایعین بعد از عقد فیالمجلس و مادام که متفرق نشدهاند اختیار فسخ معامله را دارند.
اگر مبیع حیوان باشد مشتری تا سه روز از حین عقد اختیار فسخ معامله را دارد.
اگر ابتداء مدت خیار ذکر نشده باشد ابتداء آن از تاریخ عقد محسوب است والا تابع قرارداد متعاملین است.
اگر برای خیار شرط مدت تعیین نشده باشد هم شرط خیار و هم بیع باطل است.
اگر مشتری ثمن را حاضر کرد که بدهد و بایع از اخذ آن امتناع نمود خیار فسخ نخواهد داشت.
خیار تاخیر مخصوص بایع است و برای مشتری از جهت تاخیر در تسلیم مبیع این اختیار نمیباشد.
تسلیم بعض ثمن یا دادن آن به کسی که حق قبض ندارد خیار بایع را ساقط نمیکند.
اگر مشتری برای ثمن ضامن بدهد یا بایع ثمن را حواله دهد بعد از تحقیق حواله خیار تاخیر ساقط میشود.
❯ پنجم - در خیار رویت و تخلف وصف
در بیع کلی خیار رویت نیست و بایع باید جنسی بدهد که مطابق با اوصاف مقرره بین طرفین باشد.
هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن میتواند معامله را فسخ کند.
اگر مغبون در حین معامله عالم به قیمت عادله بوده است خیار فسخ نخواهد داشت.
خیار عیب وقتی برای مشتری ثابت میشود که عیب مخفی و موجود در حین عقد باشد.
عیبی که بعد از بیع و قبل از قبض در مبیع حادث شود در حکم عیب سابق است.
تشخیص عیب بر حسب عرف و عادت میشود و بنابراین ممکن است بر حسب ازمنه و امکنه مختلف شود.
اگر عیب حادث بعد از قبض در نتیجه عیب قدیم باشد مشتری حق رد را نیز خواهد داشت.
اگر در یک عقد بایع متعدد باشد مشتری میتواند سهم یکی را رد و دیگری را با اخذ ارش قبول کند.
تبعض صفقه وقتی موجب خیار است که مشتری در حین معامله عالم به آن نباشد ولی در هر حال ثمن تقسیط میشود.
احکام خیار تخلف شرط به طوری است که در مواد 234 الی 245 ذکر شده است.
❯ فقره دوم - در احکام خیارات به طور کلی
هر گاه شرط خیار برای شخصی غیر از متعاملین شده باشد منتقل به ورثه نخواهد شد.
اگر متعاملین هر دو خیار داشته باشند و یکی از آنها امضا کند و دیگری فسخ نماید معامله منفسخ میشود.
در بیع شرط مشتری نمیتواند در مبیع تصرفی که منافی خیار باشد از قبیل نقل و انتقال و غیره بنماید.
اگر در بیع شرط معلوم شود که قصد بایع حقیقت بیع نبوده است احکام بیع در آن مجری نخواهد بود.
برای صحت اجاره باید انتفاع از عین مستاجره با بقای اصل آن ممکن باشد.
عین مستاجره باید معین باشد و اجاره عین مجهول یا مردد باطل است.
لازم نیست که موجر مالک عین مستاجره باشد ولی باید مالک منافع آن باشد.
مستاجر میتواند عین مستاجره را به دیگری اجاره بدهد مگر اینکه در عقد اجاره خلاف آن شرط شده باشد.
اجاره مال مشاع جائز است لیکن تسلیم عین مستاجره موقوف است به اذن شریک.
موجر باید عین مستاجره را در حالتی تسلیم نماید که مستاجر بتواند استفاده مطلوبه از آن را بکند.
عیبی که موجب فسخ اجاره میشود عیبی است که موجب نقصان منفعت یا صعوبت در انتفاع باشد.
هر گاه عین مستاجره به واسطه عیب از قابلیت انتفاع خارج شده و نتوان رفع عیب نمود اجاره باطل میشود.
موجر نمیتواند در مدت اجاره در عین مستاجره تغییری دهد که منافی مقصود مستاجر از استیجار باشد.
هر گاه مستاجر نسبت به عین مستاجره تعدی یا تفریط نماید و موجر قادر بر منع آن نباشد موجر حق فسخ دارد.
اگر برای تادیه مالالاجاره ضامنی داده شده باشد ضامن مسئول اجرتالمثل مذکور در ماده فوق نخواهد بود.
هر گاه متولی با ملاحظه صرفه وقف مال موقوفه را اجاره دهد اجاره به فوت او باطل نمیگردد
اگر مستاجر در عین مستاجره بدون اذن موجر تعمیراتی نماید حق مطالبه قیمت آن را نخواهد داشت.
اقساط مالالاجاره که به علت نرسیدن موعد پرداخت آن بر ذمه مستاجر مستقر نشده است به موت او حال نمیشود.
❯ مبحث دوم - در اجارهی حیوانات
در اجاره حیوان لازم نیست که عین مستاجره حیوان معینی باشد بلکه تعیین آن به نوع معینی کافی خواهد بود.
❯ فقره اول - در اجارهی خدمه و کارگر
خادم یا کارگر نمیتواند اجیر شود مگر برای مدت معینی یا برای انجام امر معینی.
❯ فقره دوم - در اجارهی متصدی حمل و نقل
❯ فصل پنجم - در مزارعه و مساقات
در مزارعه جائز است شرط شود که یکی از دو طرف علاوه بر حصه از حاصل مال دیگری نیز به طرف مقابل بدهد.
هر یک از مالک، عامل و مزارع میتواند در صورت غبن معامله را فسخ کند.
در عقد مزارعه اگر شرط شود که تمام ثمره مال مزارع یا عامل تنها باشد عقد باطل است.
اگر عامل زراعت نکند و مدت منقضی شود مزارع مستحق اجرتالمثل است.
در هر مورد که مساقات باطل باشد یا فسخ شود تمام ثمره مال مالک است و عامل مستحق اجرتالمثل خواهد بود.
حصه هر یک از مالک و مضارب در منافع باید جزء مشاع از کل از قبیل ربع یا ثلث و غیره باشد.
مضارب در حکم امین است و ضامن مال مضاربه نمیشود مگر در صورت تفریط یا تعدی.
به غیر از آنکه فوقاً مذکور شد مضاربه تابع شرایط و مقرراتی است که به موجب عقد بین طرفین مقرر است.
در جعاله گذشته از عدم لزوم تعیین عامل ممکن است عمل هم مردد و کیفیات آن نامعلوم باشد.
عامل وقتی مستحق جعل میگردد که متعلق جعاله را تسلیم کرده یا انجام داده باشد.
اگر عاملین متعدد به شرکت هم عمل را انجام دهند هر یک به نسبت مقدار عمل خود مستحق جعل میگردد.
شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیئی واحد به نحو اشاعه.
شرکت قهری اجتماع حقوق مالکین است که در نتیجه امتزاج یا ارث حاصل میشود.
طرز اداره کردن اموال مشترک تابع شرایط مقرره بین شرکاء خواهد بود.
شریکی که بدون اذن یا در خارج از حدود اذن تصرف در اموال شرکت نماید ضامن است.
هر یک از شرکاء میتواند بدون رضایت شرکاء دیگر سهم خود را جزئاً یا کلاً به شخص ثالثی منتقل کند.
شریکی که مالالشرکه در ید اوست در حکم امین است و ضامن تلف و نقص آن نمیشود مگر در صورت تفریط یا تعدی.
شریک غیرمأذون در مقابل اشخاصی که با آنها معامله کرده مسئول بوده و طلبکاران فقط حق رجوع به او دارند.
اگر برای شرکت در ضمن عقد لازمی مدت معین نشده باشد هر یک از شرکاء هر وقت بخواهد میتواند رجوع کند.
شرکت به یکی از طرق ذیل مرتفع میشود:
1) در صورت تقسیم.
2) در صورت تلف شدن تمام مال شرکت.
❯ مبحث دوم - در تقسیم اموال شرکت
ضرری که مانع از تقسیم میشود عبارت است از نقصان فاحش قیمت به مقداری که عادتا قابل مسامحه نباشد.
در صورتی که اموال مشترک متعدد باشد قسمت اجباری در بعضی از آنها ملازم با تقسیم باقی اموال نیست.
تقسیم ملک از وقف جایز است ولی تقسیم مال موقوفه بین موقوفعلیهم جایز نیست.
هر گاه بعد از تقسیم معلوم شود که قسمت به غلط واقع شده است تقسیم باطل میشود.
ممر و مجرای هر قسمتی که از متعلقات آن است بعد از تقسیم مخصوص همان قسمت میشود.
امین ضامن تلف یا نقصان مالی که به او سپرده شده است نمیباشد مگر در صورت تعدی یا تفریط.
امین در مقام حفظ مسئول وقایعی نمیباشد که دفع آن از اقتدار او خارج است.
در صورت تعدد وراث و عدم توافق بین آنها مال ودیعه باید به حاکم رد شود.
اگر مال محجوری به ودیعه گذارده شده باشد آن مال باید پس از رفع حجر به مالک مسترد شود.
❯ مبحث سوم - در تعهدات امانتگذار
امانتگذار باید مخارجی را که امانتدار برای حفظ مال ودیعه کرده است به او بدهد.
عاریه دهنده علاوه بر اهلیت باید مالک منفعت مالی باشد که عاریه میدهد اگر چه مالک عین نباشد.
مستعیر ضامن تلف یا نقصان مال عاریه نمیباشد مگر در صورت تفریط یا تعدی.
اگر بر مستعیر شرط ضمان شده باشد مسئول هر کسر و نقصانی خواهد بود اگر چه مربوط به عمل او نباشد.
اگر بر مستعیر شرط ضمان منقصت ناشی از صرف استعمال نیز شده باشد ضامن این منقصت خواهد بود.
مستعیر نمیتواند مال عاریه را به هیچ نحوی به تصرف غیر دهد مگر به اذن معیر.
اگر مالی که موضوع قرض است بعد از تسلیم تلف یا ناقص شود از مال مقترض است.
مقترض باید مثل مالی را که قرض کرده است رد کند اگر چه قیمتا ترقی یا تنزل کرده باشد.
در موقع مطالبه حاکم مطابق اوضاع و احوال برای مقترض مهلت یا اقساطی قرار میدهد.
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/08/14 حذف شده است.
❯ فصل دوازدهم - در قمار و گروبندی
وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود مینماید.
وکالت ایجاباً و قبولاً به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن کند واقع میشود.
وکالت ممکن است به طور مطلق و برای تمام امور موکل باشد یا مقید و برای امر یا امور خاصی.
در صورتی که وکالت مطلق باشد فقط مربوط به اداره کردن اموال موکل خواهد بود.
وکیل نمیتواند عملی را که از حدود وکالت او خارج است انجام دهد.
وکالت در بیع وکالت در قبض ثمن نیست مگر اینکه قرینه قطعی دلالت بر آن کند.
هر گاه از تقصیر وکیل خسارتی به موکل متوجه شود که عرفاً وکیل مسبب آن محسوب میگردد مسئول خواهد بود.
وکیل باید حساب مدت وکالت خود را به موکل بدهد و آنچه را که به جای او دریافت کرده است به او رد کند.
در صورتی که دو نفر به نحو اجتماع وکیل باشند به موت یکی از آنها وکالت دیگری باطل میشود.
وکالت در هر امر مستلزم وکالت در لوازم و مقدمات آن نیز هست مگر اینکه تصریح به عدم وکالت باشد.
اگر در وکالت مجانی یا با اجرت بودن آن تصریح نشده باشد محمول بر این است که با اجرت باشد.
❯ مبحث چهارم - در طرق مختلفهی انقضای وکالت
وکالت به طریق ذیل مرتفع میشود:
1) به عزل موکل
2) به استعفای وکیل
3) به موت یا به جنون وکیل یا موکل
تمام اموری که وکیل قبل از رسیدن خبر عزل به او در حدود وکالت خود بنماید نسبت به موکل نافذ است.
هر گاه چند نفر ضامن شخصی شوند ضمانت هر کدام که مضمونله قبول کند صحیح است.
مضمونله میتواند در عقد ضمان از ضامن مطالبه رهن کند اگر چه دین اصلی رهنی نباشد.
هر دینی را ممکن است ضمانت نمود اگر چه شرط فسخی در آن موجود باشد.
ضمان عهده از مشتری یا بایع نسبت به درک مبیع یا ثمن در صورت مستحقللغیر درآمدن آن جایز است.
❯ مبحث دوم - در اثر ضمان بین ضامن و مضمونله
بعد از اینکه ضمان به طور صحیح واقع شد ذمه مضمونعنه بری و ذمه ضامن به مضمونله مشغول میشود.
در ضمان حال مضمونله حق مطالبه طلب خود را دارد اگر چه دین موجل باشد.
ضمان مطلق محمول به حال است مگر آن که به قرائن معلوم شود که موجل بوده است.
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/08/14 حذف شده است.
اگر مضمونله ذمه مضمونعنه را بری کند ضامن بری نمیشود مگر اینکه مقصود ابراء از اصل دین باشد.
کسی که ضامن درک مبیع است در صورت فسخ بیع به سبب اقاله یا خیار از ضمان بری میشود.
❯ مبحث سوم - در اثر ضمان بین ضامن و مضمونعنه
هر گاه مضمونله فوت شود و ضامن وارث او باشد حق رجوع به مضمونعنه دارد.
هر گاه مضمونعنه دین را ادا کند ضامن بری میشود هر چند ضامن به مضمونعنه اذن در ادا نداده باشد.
هر گاه مضمونله ضامن را از دین ابراء کند ضامن و مضمونعنه هر دو بری میشوند.
هر گاه مضمونله ضامن را ابراء یا دیگری مجاناً دین را بدهد ضامن حق رجوع به مضمونعنه ندارد.
ضامنی که به قصد تبرع ضمانت کرده باشد حق رجوع به مضمونعنه ندارد.
❯ مبحث چهارم - در اثر ضمان بین ضامنین
اگر در مورد حواله محیل مدیون محتال نباشد احکام حواله در آن جاری نخواهد بود.
پس از تحقیق حواله ذمه محیل از دینی که حواله داده بری و ذمه محال علیه مشغول میشود.
کفالت ممکن است مطلق باشد یا موقت و در صورت موقت بودن باید مدت آن معلوم باشد.
اگر کفیل ملتزم شده باشد که مالی در صورت عدم احضار مکفول بدهد باید به نحوی که ملتزم شده است عمل کند.
اگر مکفول غایب باشد به کفیل مهلتی که برای حاضر کردن مکفول کافی باشد داده میشود.
برای صحت صلح طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد صلح داشته باشند.
صلح با انکار دعوی نیز جائز است بنابراین درخواست صلح اقرار محسوب نمیشود.
حقوق خصوصی که از جرم تولید میشود ممکن است مورد صلح واقع شود.
اگر در طرف مصالحه و یا در مورد صلح اشتباهی واقع شده باشد صلح باطل است.
صلح دعوی مبتنی بر معامله باطله باطل است ولی صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است.
اگر بعد از صلح معلوم گردد که موضوع صلح منتفی بوده است صلح باطل است.
هر مالی که قابل نقل و انتقال قانونی نیست نمیتواند مورد رهن واقع شود.
برای هر مالی که در ذمه باشد ممکن است رهن داده شود ولو عقدی که موجب اشتغال ذمه است قابل فسخ باشد.
اگر شرط شده باشد که مرتهن حق فروش عین مرهونه را ندارد باطل است.
برای استیفاء طلب خود از قیمت رهن، مرتهن بر هر طلبکار دیگری رجحان خواهد داشت.
در مورد قسمت اخیر ماده قبل اگر راهن مفلس شده باشد مرتهن با غرماء شریک میشود.
وکالت مذکور در ماده 777 شامل بدل مزبور در ماده فوق نخواهد بود.
راهن نمیتواند در رهن تصرفی کند که منافی حق مرتهن باشد مگر به اذن مرتهن.
در صورت رجوع واهب نمائات عین موهوبه اگر متصل باشد مال واهب و اگر منفصل باشد مال متهب خواهد بود.
اگر حصه یکی از دو شریک وقف باشد متولی یا موقوفعلیهم حق شفعه ندارد.
حق شفعه قابل اسقاط است و اسقاط آن به هر چیزی که دلالت بر صرف نظر کردن از حق مزبور نماید واقع میشود.
تملیک به موجب وصیت محقق نمیشود مگر با قبول موصیله پس از فوت موصی.
هر گاه موصیله غیرمحصور باشد مثل اینکه وصیت برای فقرا یا امور عامالمنفعه شود قبول شرط نیست.
اگر موصیله صغیر یا مجنون باشد رد یا قبول وصیت با ولی خواهد بود.
اگر کسی به موجب وصیت یک یا چند نفر از ورثه خود را از ارث محروم کند وصیت مزبور نافذ نیست.
اگر موصی ثانیاً وصیتی برخلاف وصیت اول نماید وصیت دوم صحیح است.
موصیبه باید ملک موصی باشد و وصیت به مال غیر ولو با اجازه مالک باطل است.
میزان ثلث به اعتبار دارایی موصی در حین وفات معین میشود نه به اعتبار دارایی او در حین وصیت.
اگر موصیبه کلی باشد تعیین فرد با ورثه است مگر اینکه در وصیت طور دیگر مقرر شده باشد.
موصیله باید موجود باشد و بتواند مالک چیزی بشود که برای او وصیت شده است.
وصیت برای حمل صحیح است، لیکن تملک او منوط است بر اینکه زنده متولد شود.
اگر حمل در نتیجه جرمی سقط شود موصیبه به ورثه او میرسد مگر اینکه جرم مانع ارث باشد.
وصی باید بر طبق وصایای موصی رفتار کند والا ضامن و منعزل است.
❯ فصل اول - در موجبات ارث و طبقات مختلفه وراث
وارثین طبقه بعد وقتی ارث میبرند که از وارثین طبقه قبل کسی نباشد.
از جمله اشخاصی که به موجب سبب ارث میبرند هر یک از زوجین است که در حین فوت دیگری زنده باشد.
مالکیت ورثه نسبت به ترکه متوفی مستقر نمیشود مگر پس از اداء حقوق و دیونی که به ترکه میت تعلق گرفته.
❯ فصل سوم - در شرایط و جمله از موانع ارث
در صورت اختلاف در زمان انعقاد نطفه امارات قانونی که برای اثبات نسب مقرر است رعایت خواهد شد.
در صورتی که قتل عمدی مورث به حکم قانون یا برای دفاع باشد، مفاد ماده فوق مجری نخواهد بود.
حَجْب حالت وارثی است که به واسطه بودن وارث دیگر از بردن ارث کلاً یا جزئاً محروم میشود.
وراث ذیل حاجب از ارث ندارند:
پدر - مادر - پسر - دختر - زوج و زوجه.
❯ فصل پنجم - در فرض و صاحبان فرض
وراث بعضی به فرض، بعضی به قرابت و بعضی گاه به فرض و گاهی به قرابت ارث میبرند.
سهام معینه که فرض نامیده میشود عبارت است از نصف، رُبع، ثُمن، دو ثلث، ثلث و سُدس ترکه.
وراث دیگر به غیر از مذکورین در دو ماده فوق فقط به قرابت ارث میبرند.
ثُمن، فریضه زوجه یا زوجهها است در صورت فوت شوهر با داشتن اولاد.
فرض سه وارث سدس ترکه است پدر و مادر و کلاله امی اگر تنها باشد.
❯ فصل ششم - در سهمالارث طبقات مختلفه وراث
❯ مبحث اول - در سهمالارث وراث طبقه اولی
هر گاه میت اولاد داشته باشد گرچه یک نفر، اولادِ اولاد او ارث نمیبرند.
❯ مبحث دوم - در سهمالارث وراث طبقه دوم
هر گاه برای میت وارث طبقه اولی نباشد ترکه او به وارث طبقه ثانیه میرسد.
در صورت اجتماع کلاله ابوینی و ابی و امی کلاله ابی ارث نمیبرد.
❯ مبحث سوم - در سهمالارث وراث طبقه سوم
هر گاه برای میت وراث طبقه دوم نباشد ترکه او به وراث طبقه سوم میرسد.
❯ مبحث چهارم - در میراث زوج و زوجه
زوجین که زوجیت آنها دائمی بوده و ممنوع از ارث نباشند از یکدیگر ارث میبرند.
سهمالارث زوج و زوجه از ترکه یکدیگر به طوری است که در مواد 913 - 927 و 938 ذکر شده است.
در صورت تعدد زوجات ربع یا ثمن ترکه که تعلق به زوجه دارد بین همه آنان بالسویه تقسیم میشود.
به موجب ماده واحده «قانون اصلاح موادی از قانون مدنی» مصوب 1387/11/6 حذف شده است.
هرگاه ورثه از اداء قیمت امتناع کنند زن میتواند حق خود را از عین اموال استیفاء کند.
تعدی، تجاوز نمودن از حدود اذن یا متعارف است نسبت به مال یا حق دیگری.
تفریط عبارت است از ترک عملی که به موجب قرارداد یا متعارف برای حفظ مال غیر لازم است.
کلیه عقود جائزه به موت احد طرفین منفسخ میشود و همچنین به سفه در مواردی که رشد معتبر است.
مقررات این قانون در مورد کلیه اموری که قبل از این قانون واقع شده معتبر است.
اهلیت برای دارا بودن حقوق با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام میشود.
حمل از حقوق مدنی متمتع میگردد مشروط بر اینکه زنده متولد شود.
هیچ کس نمیتواند به طور کلی حق تمتع و یا حق اجراء تمام یا قسمتی از حقوق مدنی را از خود سلب کند.
اگر زوجین تبعه یک دولت نباشند روابط شخصی و مالی بین آنها تابع قوانین دولت متبوع شوهر خواهد بود.
ولایت قانونی و نصب قیم بر طبق قوانین دولت متبوع مولی علیه خواهد بود.
تبصره - اطفال متولد از نمایندگان سیاسی و قنسولی خارجه مشمول فقره 4 و 5 نخواهند بود.
❯ کتاب سوم - در اسناد سجل احوال
سجل احوال هر کس به موجب دفاتری که برای این امر مقرر است معین میشود.
تغییر مطالبی که در دفاتر سجل احوال ثبت شده است ممکن نیست مگر به موجب حکم محکمه.
سایر مطالب راجع به سجل احوال به موجب قوانین و نظامنامههای مخصوصه مقرر است.
اقامتگاه مامورین دولتی محلی است که در آنجا ماموریت ثابت دارند.
❯ کتاب پنجم - در غایب مفقودالاثر
غایب مفقودالاثر کسی است که از غیبت او مدت بالنسبه مدیدی گذشته و از او به هیچ وجه خبری نباشد.
محکمه میتواند از امینی که معین میکند تقاضای ضامن یا تضمینات دیگر نماید.
وظایف و مسئولیتهای امینی که به موجب مواد قبل معین میگردد همان است که برای قیم مقرر است.
مفاد ماده فوق در موردی نیز رعایت میگردد که حکم موت فرضی غایب صادر شود.
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 نسخ شده است.
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 نسخ شده است.
❯ فصل دوم - قابلیت صحی برای ازدواج
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 نسخ شده است.
هیچ کس نمیتواند دختر برادر زن و یا دختر خواهر زن خود را بگیرد مگر با اجازه زن خود.
عقد در حال احرام باطل است و با علم به حرمت موجب حرمت ابدی است.
زنای با زن شوهردار یا زنی که در عده رجعیه است موجب حرمت ابدی است.
اگر کسی با پسری عمل شنیع کند نمیتواند مادر یا خواهر یا دختر او را تزویج کند.
زن هر شخصی که به نه طلاق که شش تای آن عدی است مطلقه شده باشد بر آن شخص حرام موبد میشود.
نکاح واقع میشود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت بر قصد ازدواج نماید.
ایجاب و قبول ممکن است از طرف خود مرد و زن صادر شود و یا از طرف اشخاصی که قانونا حق عقد دارند.
تعیین زن و شوهر به نحوی که برای هیچ یک از طرفین در شخص طرف دیگر شبهه نباشد شرط صحت نکاح است.
حکم ماده فوق در موردی نیز جاری است که وکالت بدون قید بوده و وکیل مراعات مصلحت موکل را نکرده باشد.
در نکاح منقطع احکام راجع به وراثت زن و به مهر او همان است که در باب ارث و در فصل آتی مقرر شده است.
هر چیزی را که مالیت داشته و قابل تملک نیز باشد میتوان مهر قرار داد.
مهر باید بین طرفین تا حدی که رفع جهالت آنها بشود معلوم باشد.
به مجرد عقد زن مالک مهر میشود و میتواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید.
برای تادیه تمام و یا قسمتی از مهر میتوان مدت یا اقساطی قرار داد.
اگر اختیار تعیین مهر به زن داده شود زن نمیتواند بیشتر از مهرالمثل معین نماید.
برای تعیین مهرالمتعه حال مرد از حیث غنا و فقر ملاحظه میشود.
در نکاح منقطع هر گاه شوهر قبل از نزدیکی، تمام مدت نکاح را ببخشد باید نصف مهریه را بدهد.
در صورت جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی، زن مستحق مهرالمثل است.
❯ فصل هشتم - در حقوق و تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر
زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند.
هر گاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.
اگر اجرای حکم مذکور در ماده قبل ممکن نباشد مطابق ماده 1129 رفتار خواهد شد.
در عقد انقطاع زن حق نفقه ندارد، مگر این که شرط شده یا آن که عقد مبنی بر آن جاری شده باشد.
زن باید در منزلی که شوهر تعیین میکند سکنی نماید مگر آن که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.
شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.
زن مستقلاً میتواند در دارایی خود هر تصرفی را که میخواهد بکند.
❯ باب دوم - در انحلال عقد نکاح
عقد نکاح به فسخ یا به طلاق یا به بذل مدت در عقد انقطاع منحل میشود.
❯ فصل اول - در مورد امکان فسخ نکاح
عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته است.
جنون و عنن در مرد هرگاه بعد از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.
هر یک از زوجین که قبل از عقد، عالم به امراض مذکوره در طرف دیگر بوده، بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت.
3- محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر.
4- ضرب و شتم یا هرگونه سوءرفتار مستمر زوج که عرفاً با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد.
طلاق باید به صیغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند واقع گردد.
ولیّ مجنون دائمی میتواند در صورت مصلحت مولیعلیه، زن او را طلاق دهد.
طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه به انقضای مدت یا بذل آن از طریق شوهر از زوجیت خارج میشود.
طلاق در طهر مواقعه صحیح نیست مگر اینکه زن یائسه یا حامل باشد.
طلاق مبارات آن است که کراهت از طرفین باشد ولی در این صورت عوض باید زائد بر میزان مهر نباشد.
عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضای آن در مورد زن حامله تا وضع حمل است.
احکام مواد قبل در مورد طفل متولد از نزدیکی به شبهه نیز جاری است اگرچه مادر طفل مشتبه نباشد.
❯ باب دوم - در نگاهداری و تربیت اطفال
تبصره - بعد از هفت سالگی در صورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه میباشد.
مادر مجبور نیست که به طفل خود شیر بدهد مگر در صورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد.
طفل باید مطیع ابوین خود بوده و در هر سنی که باشد باید به آنها احترام کند.
❯ باب سوم - در ولایت قهری پدر و جد پدری
در کلیه امور مربوطه به اموال و حقوقی مالی مولیعلیه، ولی، نماینده قانونی او میباشد.
هیچ یک از پدر و جد پدری نمیتواند با حیات دیگری برای مولیعلیه خود وصی معین کند.
ولی مسلم نمیتواند برای امور مولیعلیه خود وصی غیرمسلم معین کند.
پدر و جد پدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنان، ولی خاص طفل نامیده میشود.
در روابط بین اقارب فقط اقارب نسبی و در خط عمودی، اعم از صعودی و یا نزولی، ملزم به انفاق یکدیگرند.
کسی مستحق نفقه است که ندار بوده و نتواند به وسیله اشتغال به شغلی، وسایل معیشت خود را فراهم سازد.
نفقه ابوین با رعایت الاقرب فالاقرب به عهده اولاد و اولاد اولاد است.
در صورت بودن زوجه و یک یا چند نفر واجبالنفقه دیگر زوجه مقدم بر سایرین خواهد بود.
❯ فصل اول - در کلیات حجر و قیمومت
اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند:
1) صغار.
2) اشخاص غیر رشید.
3) مجانین.
غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد.
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/08/14 حذف شده است.
تبصره 1 (الحاقی 1370/8/14) - سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام و در دختر نه سال تمام قمری است.
❯ فصل دوم - در موارد نصب قیم و ترتیب آن
با داشتن صلاحیت برای قیمومت، اقربای محجور مقدم بر سایرین خواهند بود.
در صورتی که محکمه بیش از یک نفر را برای قیمومت معین کند میتواند وظایف آنها را تفکیک نماید.
مواظبت شخص مولیعلیه و نمایندگی قانونی او در کلیه امور مربوطه به اموال و حقوق مالی او با قیم است.
قیم نمیتواند دعوی مربوطه به مولیعلیه را به صلح خاتمه دهد مگر با تصویب مدعیالعموم.
❯ فصل چهارم - در موارد عزل قیم
❯ فصل پنجم - در خروج از تحت قیمومت
رفع حجر هر محجور باید در دفتر مذکور در ماده 1226 و در مقابل اسم آن محجور قید شود.
❯ جلد سوم - در ادلهی اثبات دعوی
دلایل اثبات دعوی از قرار ذیل است:
1- اقرار.
2- اسناد کتبی.
3- شهادت.
4- امارات.
5- قسم.
اقرار مفلس و ورشکسته نسبت به اموال خود بر ضرر دیان نافذ نیست.
در مقرٌله اهلیت شرط نیست، لکن بر حسب قانون باید بتواند دارای آنچه که به نفع او اقرار شده است بشود.
اقرار به امری که عقلاً یا عادتاً ممکن نباشد و یا بر حسب قانون صحیح نیست اثری ندارد.
هر کس اقرار به حقی برای غیر کند ملزم به اقرار خود خواهد بود.
سند عبارت است از هر نوشته که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد.
شهادتنامه سند محسوب نمیشود و فقط اعتبار شهادت را خواهد داشت.
عدم رعایت مقررات راجع به حق تمبر که به اسناد تعلق میگیرد سند را از رسمیت خارج نمیکند.
در مواردی که دفتر تجارتی بر نفع صاحب آن دلیل نیست بر ضرر او سندیت دارد.
امضایی که در روی نوشته یا سندی باشد بر ضرر امضاکننده دلیل است.
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.
به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.
احکام مذکور در فوق در موارد ذیل جاری نخواهد بود:
4- در صورتی که سند به واسطه حوادث غیر منتظره مفقود یا تلف شده باشد.
5- در موارد ضمان قهری و امور دیگری که داخل در عقود و ایقاعات نباشد.
این ماده و تبصره آن به موجب قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370/8/14 حذف شده است.
شهادت باید مطابق با دعوی باشد ولی اگر در لفظ مخالف و در معنی موافق یا کمتر از ادعا باشد ضرری ندارد.
اختلاف شهود در خصوصیات امر اگر موجب اختلاف در موضوع شهادت نباشد اشکالی ندارد.
اماره عبارت از اوضاع و احوالی است که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته میشود.
تبصره- چنانچه کسی که قسم متوجه به او شده تشریفات تغلیظ را قبول نکند و قسم بخورد ناکل محسوب نمیشود.
قسم قاطع دعوی است و هیچ گونه اظهاری که منافی با قسم باشد از طرف پذیرفته نخواهد شد.
قسم فقط نسبت به اشخاصی که طرف دعوی بودهاند و قائم مقام آنها موثر است.